خدایـــــــــــــا؛
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛
مرا ببخش ...
اگر نمی خواهی بر تیره بختی من گواهی دهی
خواهش دارم روبه روی من نمان، عبور کن،
کوچه را طی کن و در انتهای کوچه محو شو،
همان گونه که آدم های خوشبخت محو می شوند...
درکم نکن شاید ازت رد شم
شاید از این به بعد دیگه بد شم
درکم نکن این قصه دلگیره
اینکه دلم پیش دلت گیره
درکم نکن روزام پیش میره
این لحظها جونمو میگیره
حس میکنم دارم تموم میشم
وقتی که حست نکنم پیشم
ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﻓﺮﺻﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ...
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﯾﮏ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ ...
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻋﺸﻖ !!...
ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺸﻮﺩ...
ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﺩ...
خدایا نگاهت رو ازمون نگیر
×بایـَـد بــه بعضی ها گــُفت :
نــه عـَـزیزَم انقـَـנرام بیـکـار نیستـَـم . . .
کـه بخوآم حآل تـــو رو بگیرَمــ !
میشینـَـم ایـن جآ پام رو میذآرَم رو پاهآمــ
" ســرنوشتــ " خودش دهـنـتُ سـِـرویس مے کــُـنـه ×