عشق اهورایی

عشق اهورایی

در نگاه کسی که پرواز را نمیفهمد هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی
عشق اهورایی

عشق اهورایی

در نگاه کسی که پرواز را نمیفهمد هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی

من پر از وسوسه ی چشم تو هستم! تو چطور؟

من پر از وسوسه ی چشم تو هستم! تو چطور؟

من از احساس غزلخیز تو مستم! تو چطور؟

تویی آرامش من, شاخه گل طنازم
من سبو از سر شوق تو شکستم! تو چطور؟

عرصه ی عشق توو ضعف حریفی که منم
باز در جنگ دل و عقل نرستم! تو چطور؟

آمدی بزم مرا ساز ونوا بخشیدی
منکه از مجلس اغیار گسستم! تو چطور؟

کوچه ی غمزده با آمدنت شد چو بهشت
در دل کوچه بیاد تو نشستم! تو چطور؟

آنقدر سنگ به پای من غمدیده زدند
ولی از کوی تو یک لحظه نجستم! تو چطور؟

بیوفایی نکنی, عشق تو حرمت دارد
من از این عهد که بستم نگسستم! تو چطور؟

بی توبودن


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟



عشقولانه

فهمیدن عشق را چه مشکل کردند


ما را ز درون خویش غافل کردند


انگار کسی به فکر ماهی ها نیست


سهراب بیا که آب را گل کردند

دلتنگی

    دلا در عاشقی ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی اجر



    دلم رفت و ندیدم روی دلدار


 فغان از این تطاول ٬ آه از این زجر . . .

بایدباورکنیم


بــــاید بــاور کنــیم !

"تنـهـــایی" . . .

تلـــخ تــرین بــلایِ بــودن نیــســت . . . 

چیـــزهـای بـدتــری هـم هســت . . . 

روزهـــای خستـــه ای که در خـلـوتِ خـانـــه، پـیـــــر می شــوی . . . 

و ســال هــایی که ثانــیه به ثانیــه از سَــر گذشتــه اســت. . . 

تـــازه پِــی می بـــریــم کـه تــنـــهـایـی، تلخــخ تــرین بـلایِ بـــودن نیســـت. . . 

چیـــزهـــای بدتـــری هم هســــت 

دیــر آمـــدن!