و اشک...
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
شادی را هدیه
کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند ، عشق بورز به آن ها که دلت را
شکستند ، دعا کن برای آنان که نفرینت کردند ، درخت باش به رغم تبرها ، بهار
شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...
سلام وبلاگ خوبی دارید به وبلاگ ما هم سر بزنید راستی اگر مایلید ما می توانیم هم دیگر را لینک کنیم به وبلاگ ما سر بزنید .راستی نظر هم بدید.با تشکر
http://amirreza_amirinjad.rozblog.com
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم،گردن هیچکس تاب اینهمه سنگینی راندارد…
سلام دوست من.
زیبا گفتی.مرسی.
اگه دوست داشتی راجع به مطلب "تنها باش!..." نظر بده.مرسی.
سلام وبلاگ خیلی خوبی داری اگه تونستی به وبلاگ من هم سر بزن ممنون
سلام وب خیلی زیبایی داری ممنون
با تبادل لینک چطوری جوایشو بهم بده بابای